آریناآرینا، تا این لحظه: 14 سال و 6 ماه و 18 روز سن داره

آرینا کوچولوی ما

آرینا ۱۳ ساله✨️

آرینا و سفر به مالزی (روز دوم)

روز دوم بعد از خوردن صبحانه رفتیم  مرکز خرید Times squer تا یه کم خرید کنیم. آرینا رو با کالسکه همه جا می بردیم که اگه خسته شد و خواست بخوابه راحت باشه. خرید اونجا خیلی خوب بود. آرینا هم حسابی با علی بازی می کرد. در طبقه همکف جشنی برپا بود و تبلیغ یک نوع پفک هم بود. آرینا اونجا با آدمک پفک عکس گرفت و برای اولین بار پفک خورد امیدوارم هیچ وقت دیگه هم نخوره. بعد از 3-4 ساعت گردش و خرید توی اون مرکز خاله یاسی و عمو مجتبی همه رو بستنی مهمون کردند که آرینایی همه لباسهاش رو کثیف کرد. وقتی رسیدیم خونه از گرما داشتیم می مردیم. با اینکه ماشین...
7 تير 1391

آرینا و ماشین شارژی

چند وقت بود که می خواستم برای آرینا ماشین شارژی بگیرم. ولی وقت نمی شد. بالاخره دیروز رفتیم و براش یه دونه گرفتیم.   اونجا گفت من قرمزش رو می خوام. ما هم گفتیم قرمز رو می بریم ولی وقتی مغازه دار امتحانش کرد دید دنده عقبش کار نمی کنه. من هم از آرینا پرسیدم می خوای زرد برات بگیریم آخه قرمزش خرابه؟ آرینا هم گفت: بله. ما هم زرد رو خریدیم. وقتی اومدیم خونه چون قدرت ماشین زیاده  و در شروع حرکت تیکاف می کنه ازش ترسید.  گفت من سوار نمی شم. چون مغازه دار گفته بود وزن بالا را تحمل می کنه، من سوار شدم و ...
3 تير 1391

آرینا و تور عروس

دیروز ماماجی از تیراژه برای آرینایی یه تل سر که تور سفید هم داره خریدن. من خیلی دوست ندارم. ولی آرینا تو ابرهاست. انقدر احساس خوبی داره. فکر میکنه عروس شده. با یه ناز و عشوه ای راه میره که ما غش میکنیم از خنده. ...
1 تير 1391

آرینایی و سی دی لالایی

  شبها موقع خواب بساطی داریم با این دخمل طلا. سی دی لالایی رو روشن می کنه، میره تو تختش تازه من هم باید اونجا پهلوش باشم. کلی بازی میکنه و حرف می زنه  تا بالاخره خوابش ببره. دیشب که خوابید حدود ساعت سه نصفه شب منو صدا کرد... رفتم اتاقش گفتم بله مامانی. با چشمهای بسته تو جاش نشسته بود. گفت من جیش دارم. داشتم از خنده غش می کردم. خوب مامانی تو روز کمتر شیطونی کن که اینقدر مست خواب نباشی. بردمش جیش و تا ساعت ١٠ صبح خوابید. تازه ساعت ١٠ صبح هم من تلویزیون روشن کردم تا بلکه با صدای کارتون بیدار بشه. از همه دنیا بیشتر...
1 تير 1391